برای این منظور باید گفت که ما هیچ دسترسی به ذات و حقیقت خدا نداریم و تنها به شکل کلی فهمی از وجود خدا داریم که این فهم بر دو رکن اساسی استوار است:
اول اینکه خدا حقیقتی است که به خودی خود موجود است و به هیچ موجود دیگری وابسته باشد.
دوم اینکه این حقیقت به گونه ای است که تمام موجودات دیگر همواره به وجود او وابسته اند.
منظور از این توضیح مفهومی اینست که از ابتدا بدانیم که با چه مفهومی روبرو هستیم. یکی از لوازم چنین مفهومی اینست که اگر بر فرض بتوانیم وجود آن را اثبات کنیم، هرگز با ذات او نباید بتوانیم ارتباط مستقیمی برقرار کنیم؛ دلیلش اینست که چنین حقیقتی هیچ جهت مشابهتی با دیگر موجودات ندارد تا از این طریق بتوان راهی برای درک و شناخت او بدست آورد.
اما عقل آدمی به گونه ایست که هر چند با ذات اشیاء مستقیما در ارتباط نیست لکن می تواند عناوینی را برای کاربردهای مختلف برداشت کند. مثلا مفهوم علت و معلول را عقل انسان براساس مواجه با دو موجودی که یکی در دیگری تأثیر گذار است، برداشت می کند ولی این دو عنوان تنها در ذهن انسان است و بعد از وجود در ظرف ذهن انسان، در خارج به وجود نمی آید؛ به این معنی که بعد از برداشت ذهنی ما، چیزی بر روی دو موجود خارجی افزوده نمی شود.
حال یکی از عناوین مهمی که از درک نسبت میان پدیده ها با یکدیگر در درون ذهن پدید می آید، عنوان ممکن» و واجب» است. این دو عنوان نظیر بالا و پایین می باشند که هر بالایی بدون وجود پایین بی معناست. از این رو موجودات یا ممکن اند یعنی کاملا وابسته به یک موجود دیگرند و یا اینکه واجب هستند یعنی اینکه هیچ وابستگی به موجود دیگر ندارند.
با این مقدمه باید گفت که اگر با مشاهده و یا دلایل علمی و تجربی پذیریم که موجودات تحت شرایط خاصی و بر پایه یک سلسه نیازهایی و وابسته به یک اموری پدید می آیند، نمی توانیم انکار کنیم که تمامی این شرط ها و نیازها و وابستگی ها، حکایت از یک حقیقتی دارد که تمامی این شرط ها و نیازها و وابستگی ها را تأمین نموده است.
این برداشت دقیقا همانند اینست که می فهمیم، تکیه ای بدون وجود تکیه گاه بی معناست و همینطور اگر موجودات مشروط و محتاج و وابسته باشند بدون وجود عاملی که این شرط ها و احتیاج ها و وابستگی ها را به وجود آورده باشد، بی معناست. از این رو وجود ممکن بدون واجب بی معناست همانگونه که گفتیم، بالایی بدون وجود پایینی ممکن نیست.
به همین سادگی می توان فهمید که چرا خدای متعال در برخی از آیات قرآن، به دنبال ایجاد نور فهم در ماست و می پرسد:
أفی اللهِ شکٌّ فاطر السموات و الأرض
آیا در خدا شک دارید که پدید آورنده تمامیِ(حد و اندازه ها و شرط و وابستگی های) آسمانها و زمین است.
با همین بیان ساده می توان به کلام الهی دل سپرد و در صدد شکوفایی فطرت خداخواهی خود قرار گرفت.
پیروز باشید.
میشه لطف کنید اثبات خدا به زبان علمی و ریاضی فزیک رو برام توضیح بدید ؟ یعنی اثبات کنید
ممنون
سلام و عرض ادب
باید بدانید که اثبات خدا به معنای پذیرش عقلی حقیقت مطلق است. از این رو اثبات یا رد یک موجود به روش عقلانی مربوط است که به علم فلسفه باز می گردد. در این علم سخن پیرامون موجودات از حیث موجودیت آنهاست و خدا حقیقتی است که تنها وجودش غیر قابل انکار است ولی هیچ حیثیت وجودیاش برای ما معلوم نیست. در علوم تجربی و ریاضی حیثیت کمی و یا کیفی موجود مورد بررسی قرار میگیرد که در موضوع خدا این مسأله منتفی می باشد.
البته شاید بتوان از اصطلاحات ریاضی و یا تجربی برای تقریب به ذهن در یک موضوع فلسفی - عقلی سود جست لکن باز تأکید می کنیم که اثبات وجود، یک امر عقلی است. حال به شکل ساده و با کمک از برخی اعتبارات ریاضی میتوانیم عقل را در پذیرش هستی مطلق یاری کنیم:
اگر بر فرض منظور از x، موجود بی نهایت باشد و y، موجود با نهایت باشد، به زبان ریاضی چنین نتایجی به بار می آید:
X= -y
Y= -x
با توجه به فروض یاد شده اگر موجود بی نهایت باشد، عقل می گوید؛ x>y اما اگر موجود بی نهایتی نباشد؛ یعنی x<y باشد. حال ما برای بررسی این فرض جدید، مساوی هایشان را به جای آن قرار می دهیم:
- y > x -
در قواعد ریاضی مسلم است که اگر اعداد در خط مختصاتی قرار گیرند و میان دوعدد کوچکتر و بزرگتری باشد، منفی کردن دو طرف موجب تغییر نسبت می شود:
۳ > 2 (بزرگتر) حال اگر دو طرف را منفی کنیم جهت نسبت تغییر میکند:
- ۳ از ۲- (کوچکتر) است پس جهت نسبت تغییر کرد: - ۳ < 2 - همانطور اگر منفی ها را از طرفین حذف کنیم باز جهت نسبت به شکل اول باز میگردد.
با این توضیح فرض اینکه y > x بزرگتر باشد بعد از قرار دادن مساویهایشان شد:
- y > x - و اگر منفی ها را از دو طرف حذف کنیم باز به فرض اولیهی x >y باز میگردیم.
این شبیه سازی اعتباری، بر یک پشتوانهی عقلانی مبتنی است که همان برهان صدّقین عرفا و یا امکان و وجوب فلاسفه است. اگر در پس پردهی هستی، موجود بی نهایتی که به هیچ موجودی وابسته نیست، نباشد، هیچ موجود محدودی آفریده نمیشد؛ چون این حد و نسبیت و نیازمندی و وابستگی هایی که لازمه مخلوق بودن است، همه دلالت روشن و آشکاری بر یک موجود بی حدی دارند که همهی این نسبیت ها و وابستگی و نیازمندی ها از او ناشی میشود.
حال اگر فرض کنیم چنین حقیقت بینهایت خودش وابسته و یا نیازمند به یکی از مخلوقات با نهایت و محدود باشد، معلوم می شود که تمامی وابستگی، نیازمندی، نسبیت ها از این مخلوق ناشی شده است و الا نمی شود که یک موجود هم بی نهایت باشد و هم نباشد و از سوی دیگری، نهایت داده شود. پس در واقع همان با نهایتی که فرض شد که بی نهایت را آفریده، بی نهایت بوده و آن اولی بی نهایت نبوده که از دومی نهایت گرفته است.
پیروز باشید.
کودک بعد از سه سالگی بسیار پر تحرک و پر انرژی است. در ۳ تا ۷ سالگی لازم است که برای او بازی ساخت که از طریق آن همه چیز را می آموزد و به کشف دنیای بیرون و درون خود می پردازد.
باید در این دوران آموزش های شما به او با تفریح همراه باشد و هر گونه آموزشی که همراه با تفریح، لذت، شادی و رضایت نباشد، کودک آن را رها می کند و یا به دنبال عکس آن می رود مثلا اگر شما با اصرار یک وسیله ای که از او رضایت ندارد را به او بدهید، حتما عکس العملی نظیر پرتاب کردن را انجام خواهد داد.
اول جرأت شروع و انجام کارها را پیدا می کند.
دوم با سازندگی و خلاقیت، در هر چیزی دگرگونی ایجاد کرده و از آن خود کند.
اگر او با مدیریت شما وارد این دو مرحله نشود، این خطر وجود دارد که وارد مرحله تقصیر و گناه شود و مسلما خود را مقصر و گناهکار می داند و هیچ پروایی ندارد که دیگران را نیز مقصر و گناهکار بداند و آهسته آهسته همه جهان را اینگونه ببیند تا تقصیرها را گردن دیگران اندازد. یکی از خطراتی که در این دوران وجود دارد مسأله شرم است که فرض را بر این می گذارد که من بدم و رفته رفته دچار نوعی سر خورده می شود که به سادگی نمی توان آن را تغییر داد.
حساسیت بیش از حد به محیط منزل و به ویژه وسواس بودن مادر و یا پدر به تمییز بودن منزل یکی از بسترهایی است که این خطرات را تشدید می کند. شما برای به وجود آمدن آرامش فکری خود، باید برنامهای را در این زمینه ترتیب دهید که دو یا یکبار در ساعت مقرری وسایل اسباب بازی را منظم خواهید کرد.
حتی المقدور این دو زمان را در مواقعی تعیین کنید که احتمال آمدن کسی حتی شوهر، به منزل بیشتر باشد. این برنامه هم به شما روحیه می دهد و می دانید که در این دو وقت منزل شما تمییز خواهد شد و قدری از نگرانی و خستگی شما کم خواهد شد و هم فرزند شما متوجه خواهد شد که در این ساعات فرصت ریخت و پاش را دارد و بعد از آن یا باید به چیزی مانند تلویزیون نگاه کند و یا بخوابد.
فراموش نکنید که بچه در خلال دوران ۳ سالگی تا ۷ سالگی با یک فراز و نشیبی، حالت ها متعادل و نامتعادلی دارد که نیاز به دقت پدر و مادر را در این دوران دو چندان می کند. همانطور که می داند او در این دوران امیر است و باید امارات و فرمانبری را احساس کند. دقت کنید که منظور از امیر بودن این نیست که هر چه خواست فورا بدون هیچ گونه مدیریت و یا توضیحی به او بدهیم بلکه منظور اینست که با او به گونه ای برخورد کنید که و نیازهای او را مدیریت کنید که تصور کند از یک آزادی در عمل برخوردار است.
در مواردی که می خواهید آزادی او را محدود کنید، باید از آرامش روحی و قدرت اقناعی بالایی برخوردار باشید تا بتواند بر استقلال طلبی و خلاقیت او غالب شوید و الا برخورد سلبی و تند حتما بر پرخاشگری او می افزاید. پس اگر در وضعیت روحی و روانی مناسبی قرار ندارید، کمترین کاری را که باید در خود فراهم آورید، اینست که هیچ عکس العملی نشان ندهید و بگذارید که او پرتابش را انجام دهد. مطمئن باشید که جلوگیری و ممانعت شما از او تجربهی او را از چشیدن مزهی چنین لحظاتی بالا خواهد برد و در دفعات بعد با مقاومت بیشتری در برابر شما صف آرایی خواهد نمود.
اصلا در این وضعیت نگران نباشید بلکه بعد از آن که شما و او در یک حالت دیگری قرار گرفتید، همان شرایط را فراهم آورید ولی این بار با روحیهی بالا رفتاری بسیار نرم به همراه مکالمهی با زبان مهربانانهی مادری او را آرام کنید؛ چون این تجربهی جدید، با یک حالت کنترلی و برخورد عاطفی همراه بوده، رفته رفته او را به تغییر رفتار وا می دارد. هرگز فراموش نکنید که در این برخورد کنترلی، خنده و جدیت شما باید توأمان آمیخته گردد که هم محبت شما به او دیده شود هم جذبه در برخورد او را از عکس العمل بازدارنده دور کند. نکتهی مهم دیگری که باید به آن توجه کنید، در حین مکالمه شما باید هنرمندانه او را به یک وضعیت دیگری راهنمایی کنید و به اصطلاح معمول شما در حال پرت کردن حواس او هستید.
اگر بتوانید چندین تجربهی موفق در این زمینه داشته باشید که تنها و تنها با حالت خونسردی و آرامش کافی از سوی شما به آن دست خواهید یافت، مطمئن باشید که هم خودتان و هم فرزندتان به یک حالت ثبات رفتاری خواهید رسید. بنابراین با برنامه ریزی در نظم بخشیدن به محیط منزل و هم چنین با مدیریت کنترلی خواسته های فرزندتان حتما در این امر موفق خواهید شد.
به امید موفقیت در تربیت فرزند برای شما
مبهم دیدن همه چیز برای اینست که زاویهی دیدتان را اشتباه انتخاب کرده اید. از نگاه اهل معرفت، تنها راه کشف و شهود پرداختن به عالم درون و دل است که از شگفتی های عجیبی برخوردار است.
متأسفانه ما از مطالعهی درون و قلب مان غفلت نموده ایم و از نظارهی آفاق نیز بدون ثمرهی درونی به ابهام و دودلی می رسیم؛ چون مسیر خدا شناسی از خود شناسی عبور می کند و ما خدا را از بیرون جستجو می کنیم. به این آیهی قرآن توجّه کنید:
سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبیین لهم انه الحق» (سوره فصلت/ آیه ۵۳)
به زودی نشانه های خود را در اطراف جهان و درون جانشان به آنها نشان می دهیم تا آشکار گردد که او حق است.»
از این آیه به خوبی قابل استفاده است که نشانه های خدا درون جان آدمی نیز همانند نشانه های در اطراف جهان باید بی شمار باشد تا در کنار هم بیان گردیده است و الا این عطف بیهوده بود. از این رو باید بدانید که درون دل انسان حقایق بیشماری نهفته است که مسیر ارتباط با خدا را تعیین می کنند.
فراموش نکنید که خدای متعال هرگز دیدنی نیست تا اینکه همانند امور طبیعی او را مشاهده کنیم. خدای متعال را باید از درون قلب احساس کرد:
در زمان خلافت على علیه السلام شخصى به نام ذِعْلِب در مقابل حضرت ایستاد و عرضه داشت: اى امیر مؤمنان! آیا تا کنون پروردگار خود را دیدهاى؟ حضرت فرمود: واى بر تو اى ذعلب! من خدایى را که ندیده باشم نمى پرستم. عرض کرد: چگونه او را دیده اى، برایمان وصفش کن؟ حضرت فرمود: واى بر تو! چشمها او را با نگاه کردن ندیده اند، بلکه دلها از طریق حقایق ایمان (تصدیقات و باورهاى عقلى یا انوار عقلى ناشى از ایمان) مشاهده اش کرده اند. (الأمالی للصدوق : ۴۲۳/۵۶۰)
اولین قدمی که در تقویت این باور قلبی، پیش روی انسان وجود دارد اینست که بداند، در انسان میل و کشش درونی وجود دارد که او را به تماشای علم و قدرت الهی سوق می دهد. هر چند از روش های دیگر عقلانی نیز به سختی می توان برای این منظور استفاده کرد لکن بدون اغراق باید گفت که تنها راه احساس کردن خدا، پرداختن به این حقیقت و معمّای درونی دل است؛ چنانچه بزرگ شاعر ایران، حافظ در این باره سروده است:
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد و آنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می کرد
گوهر کز صدف و مکان بیرون بود طلب از دل شدگان لب دریا می کرد
اگر خوب دقت کنید در درون تمامی انسانها میل و گرایش عجیب و غیر قابل وصفی وجود دارد. تمامی امیال انسانها در چهار امر کلی خلاصه می شوند:
جالب اینجاست که هر یک از افراد انسانی که موفق می شوند در یکی از این امور پیشرفتی داشته باشند، هرگز به حد و اندازه ای قانع نیستند و هر قدر بیشتر در آن پیش می روند، میل و گرایش به آن بیشتر و بیشتر خواهد شد. این گرایش سیری ناپذیری و بی نهایت خواهی به قدری روشن و شفاف در انسان نهادینه شده است که بر هیچ کس مخفی نیست. با اندکی اندیشه در این وضعیت درونی مان، عقل ما را به دو نتیجهی سرنوشت ساز می رساند:
اینکه بی نهایت ثروت، معرفت، شهرت یا قدرت و یا عشق و شهوت معنی ندارد و بی نهایت مقیّد به شکلی نیست و در قالب یکی از این امور در نمی آید. پس خود این ها مطلوب دل ما نیستند.
اینکه بی نهایت در واقع تنها یکی است و یک حقیقت است که همه را به سوی خود جذب می کند.
از این دو نکتهای که عقل هر انسان به آسانی می فهمد، روشن می شود نیازمندی های انسان به اموری مثل ثروت، شهوت سبب می شود که خود را محصور و متمحض در آنها کند و الا برای آرام شدن و آرامش یافتن قلب و درون باید به تقویت و استوار شدنِ این میل و کشش به بی نهایت پرداخت و هرگز نباید از کنار آن به راحتی گذشت. از این زاویه باید خدا را حس کرد و الا دیدن با چشم که امری نامعقول و نشدنی است.
خدای متعال در آیات قرآن به بهترین نحوی، آیات هدایت بخش خود را برای بارور کردن این انرژی و پتانسیل درونیِ دل انسان ایراد نموده است تا اینکه انسان، دنیا را به مشغولیت و سرگردانی تمایلات بدنی و جسمانی اش تنها اختصاص ندهد بلکه با نسخهی حیات بخش دین، آسایش زندگی دنیا و آخرت خود را تأمین کند:
تو روی به جانب آیین پاک اسلام آور و پیوسته از طریق دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است، پیروی کن که هیچ تغییری در خلقت خدا نباید داد. اینست آیین استوار حق ولیکن بیشتر مردم از حقیقت آن آگاه نیستند.(۳۰/روم)
برای تقویت این حس و ازدیاد ایمان به چنین حقیقتی، ابتدا باید ارزش و جایگاه مقام انسانیت را از این دریچهی عرشی که در دل ما گشوده شده دانست. در مقام عمل نیز خدای متعال برای گفتگو و ارتباط با ما دو بال نماز و قرآن را در اختیارمان قرار داده است. پس بکوشید که لذت گفتگو با خدا و شنیدن آیات و سخنان دلربایش را از دست ندهید که تنها راه احساس حضور دائم خدای متعال اینست که لذت مناجاتش را ار درون دل بچشیم. برای چشیدن این لذت باید مراقبه و محاسبهی عاقلانه ای را در روز داشته باشیم تا به این مهم دست یابیم.
مطمئن باشید که این لذت به قدری اثر گذار است که سراسر روز شما را به یک حالت حضور می رساند؛ چون می دانید که برای بدست آوردن این لذت باید در روز مراقب همه اعضا و جوارح خود باشید تا با حالت گرفتگی دل، وارد نماز و یا مشغول به قرائت قرآن نشوید. این تمرین روز به روز شما را آماده تر برای چشیدن لذات بیشتر و احساس حضور دائمی می کند.
موفق و پیروز باشید.
گاهی انسان فراموش می کند که در دنیایی به سر می برد که مملو از خوشی ها و ناخوشی هاست و نمی توان این جا را با یک زندگی سراسر خوشی و راحتی مقایسه کرد. در این بستر امکان زیست این چنینی وجود ندارد بلکه انسان از بستر سختی هاست که خوشی ها و شیرینی های زندگی را می چشد. ترکیب بسیار هنرمندانهی میان خوبی ها و بدی ها در آفرینش، هدف مندانه و به منظور برقراری آزمون در دنیا به وجود آمده است.
با این مقدمه در صدد بیان این نکته هستیم که هرگز تصور نکنید که انسان نباید در دنیا دچار چنین حالاتی شود بلکه طبیعت بشر به گونه ایست که به دلیل سیستم مقایسه گری اش و انس گرفتنش با جلوه های مختلف دنیا و دل بستگی هایش، خوشحال و یا دل گرفته می گردد. اگر فرصت این بود که به تعدادی از سؤالات ما پاسخ می گفتید از درون دل شما به راحتی می شد فهمید که از چه دل بستگی هایی، این حالت در شما ایجاد شده است. شما خود می توانید با واکاوی درونی دقت کنید که به چه اموری وابستگی و تعلق داشته اید که این حالت افسردگی برای شما ایجاد می شود.
مهمتر از اینکه با این وسیله بتوانید دلیل چنین حالتی را در خود به صورت مشخص بیابید، اینست که ریشهی به وجود آمدن این حالت را بخشکانید و بلکه بتوانید از این حالت خود در امر مهمتری بهره برداری کنید. ریشهی اصلی اینچنین افسردگی ها در حالات درونی ما اینست که ما در مسائل مادی همواره به بالا دست خود نگاه می کنیم و در امور معنوی برعکس به پایین دست خود می نگریم. ثمرهی این نگاه غلط اینست که در امور روزمرهی زندگی دچار اندوه و ناراحتی می شویم.
در امور اخلاقی و نیز دچار خود برتر بینی کاذب هستیم. در صورتی که اگر به عکس عمل کنیم و امور زندگی مادی خود را با پایین دست خود مقایسه کنیم و در امور اخلاقی و معنوی به بالادست خود بنگریم، کمتر به چنین حالات روحی می رسیم.
خدای متعال در قرآن کریم در مقام آسیب شناسی این حالات روحی، به خوبی این حالت را شناسایی و راه حل ارائه می دهد. توصیهی الهی اینست که هرگز در مواقع خوشی و راحتی دچار حالت فرحناک و یا فخرفروشی نشویم تا از خود بی خود شویم و مغرور و مست شویم. همچنین در زمانهای اندوه و ناراحتی نیز باید به داشته های خود بیاندیشیم تا دچار افسردگی و ناامیدی نشویم.(۹و۱۰/هود) این توصیهی قرآنی به ما کمک می کند که تا حدودی بتوانیم از نظر روحی ـ روانی متعادل باشیم.
ناگفته نماند که این حالت روحی اگر با اندیشه و تفکر در مواقع خاصی رخ دهد، نه تنها نیاز به درمان ندارد بلکه مایهی رشد و شکوفایی ایمان ما نیز خواهد شد. اگر شما متوجه شوید که این حالت به چه مشکل زندگی شما باز می گردد، در صورت نیاز در آن زمینه با مشاورهی مذهبی این حالت افسردگی را درمان خواهید کرد لکن نباید فراموش کنید که بهره برداری از این حالت در مواردی مثل دوری و فراق امام زمان علیه السلام بسیار سودمند است.
معمولا غروب جمعه ها فرصت بسیار خوبی است که انسان در این زمینه بیاندیشد و چنین حالت حزن و اندوهی از دوری و فاصلهی خودش با امام مهربانتر از مادرش داشته باشد و همانطور که نوشته اید، حالت گریه به او دست دهد. بنابراین از این حالت شبه افسردگی در موارد خاصی نیز می توانید بهترین بهره را برای تقویت ایمان و ارتباط خود با عالم غیب و معنی داشته باشید. این به معنای استفادهی بهینه از حالات روحی و روانی شما می باشد که از این فرصت غفلت نکنید.
سال پر خیر و برکتی را در پیش داشته باشید.
لطفاً توضیح دهید که وسواس در ریا چیست و راه رهایی از آن چگونه است؟
سلام و عرض ادب به محضر شما کاربر گرامی
باید دانید که راه حل این درد، عمدتا معرفتی است و روش های تفکر خود را در این باره باید توانمند سازید. جنس مشکل شما یک مسألهی فکری است و تا زمانی که در این باره زحمت اندیشیدن و دقت کردن را به خود ندهید، حل نخواهد شد.
تأکید می کنیم که شما باید دربارهی خالق هستی بیشتر بیاندیشید! قرآن کریم آفرینش همه چیز را به خدای سبحان نسبت می دهد:
ذلکم الله ربُّکم لا إله إلّا هو خالق کلِّ شئٍ این است خدای پروردندهی شما که هیچ کس جز او شایستهی پرستش نست و آفرینندهی هر چیز اوست.(۱۰۲/انعام)
قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیر(آل عمران/۲۶)
بگو ای پیمبر صلی الله علیه و آله بار خدایا ای پادشاه ملک هستی! تو هر که را خواهی عزّت ملک و سلطنت بخشی و از هر که می خواهی بگیری و به هر که می خواهی عزّت بخشی و هر که را خواهی خوار گردانی هر خیر و نیکویی به دست توست و تنها تو بر هر چیز توانایی»
امثال این آیات الهی به خوبی نشان دهندهی این نکتهی مهم اند که آفرینش همه چیز و مالک همهی امور خداست.
کسی که به چنین بینش والایی دست می یابد، هیچ امری را از خود نمی داند بلکه حتی مالک و خالق همهی خوبی های خودش را نیز خدا می داند و با امید به تداوم بخشیدن خدای متعال به انجام این خوبی ها از خود، دائما به فکر از میان بردن کاستی ها و کوتاهی هایش می باشد:
وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَهٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِکَ قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ حَدیثا ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِک(۷۸و۷۹/نساء)
اگر آنها را خوشی و نعمتی فرا رسد، گویند این از جانب خداست و اگر زحمتی پیش آید به تو نسبت دهند!!! بگو همه از جانب خداست! چرا این قوم جاهل از فهم هر سخن دورند، هر خوبی که به تو برسد از ناحیه خداست و هر بدی که به تو برسد از ناحیه خودت است.
یکی از مصادیق روشن این آیه وضعیتی است که در حال حاضر در جامعهی ما وجود دارد که خودمان هیچ کمکی به پیش برد اهداف بلند و مقدّس جامعه نمی کنیم و موفقیت های انقلاب را نادیده می گیریم و تلاش های جهادگران را به خدا نسبت می دهیم تا کار آنان را کم رنگ کنیم و و هر شکست و ناکارآمدی را در جامعه به دیگران( یا مسؤولان) نسبت می دهیم و خود را با این کار از فهم عمیق در مسائل محروم می کنیم. خدا در این آیه ضمن این تذکر راهبردی برای نجات جامعهی اسلامی از گفتگوهای بی فایدهی ی ـ اجتماعی، یاد آور نگاه صحیح معرفتی به مسائل می شود که هر خوبی به ما برسد، از ناحیهی خدای متعال زمینه سازی و بستر سازی شده است و هر بدی که به ما برسد از ناحیهی ما به ما می رسد.
با این روشنگری که در این آیهی نورانی الهی صورت گرفته، ریشه و اساس ریا در وجود انسان باقی نمی ماند؛ چون
اولا هر کسی عمل نیک و مثبتی از خود بروز می دهد جز با توفیق و یاری الهی امکان پذیر نیست. لذا جایی برای پز دادن و یا نازیدن به عمل باقی نمی ماند.
ثانیا آنچه سهم ماست از این عمل، تنها نواقص و کاستی هایی است که در آن وجود دارد که اگر دقت بیشتری می کردیم، خدای متعال توفیق بیشتری نصیب ما می کرد که این عمل با کیفیت و در سطح بالاتری انجام گیرد.
با این نگاه متعالی قرآن کریم، اصلا جایی برای شک و شبهه باقی نمی ماند که عملِ ما از روی ریا و خودنمایی صورت گرفت و یا اینکه نه برای خدا خالص بود. هر قدر با آیات الهی انس بیشتری داشته باشید این نگاه در شما تقویت خواهد شد و کم کم به شکل نامحسوس این عارضه از جان و قلب شما رخت خواهد بست. فقط باید کمی صبر و حوصله کنید و همچنین در این زمینه به خوبی بیاندیشید.
یکی از بسترهای این مشکل، سیستم مقایسه گری وجود انسان است که دائما خود را با دیگر افراد مقایسه می کنیم و دچار این کبر و یا ریا و خود نمایی های می شویم.
در این نوبت این نکته را بیافزاییم که از همین سیستم مقایسه گری به صورت مع استفاده کنید! شیطان تمام تلاش خود را می کند که شما را وسوسه کند تا عمل شما را با این آلودگی ها تباه کند و شما را مبتلا به خود بزرگ بینی و یا خود نمایی کند لکن شما نیز از این توانمندی ذهن خود به عکس استفاده کنید:
فکر کنید که شما از نیت همان فردی که او را از خود پایین تر می بینید، خبری ندارید بلکه از یک سو هر لحظه ممکن است یک توبهی عمیقی کند و از ما محبوب تر نزد درگاه الهی قرار گیرد و از سوی دیگری ممکن است اعمال بسیار بهتری از ما در جای دیگری از او سر می زند.
فکر کنید که شما فردی هستید که نعمتها و زمینه های بسیار مطلوب تری را نسبت به او داشته اید تا توانسته اید این گونه باشید و این خیرات و برکات را داشته باشید و اگر او مثل شما این زمینه را می داشت چه بسا از ما بهتر می بود و از فرصت هایش بهتر استفاده می کرد.
فکر کنید که این عمل شما در مقایسه با اعمال افراد بسیاری دیگر از مؤمنان واقعی، عمل ناچیزی است و با آنها قابل مقایسه نیست. چه بسا افراد گمنام بسیاری هستند که از اولیای الهی اند و هیچ یک از اعمال خود را نمایان نمی کنند.
بدایند که منشأ اصلی احساس ریا و خودنمایی، خود بزرگ بینی است و اگر از این ترفند علیه دسیسه چینی های شیطان بهره ببرید، خود بزرگ بینی شما علاج خواهد شد. همینطور اگر منشأ خوبی ها را نیز خدای متعال بدانید و از خود ندانید، مطمئن باشید که اثری از ریا در شما باقی نخواهد ماند.
سال خوبی داشته باشید.
در این باره باید بدانید که تاریخ از بستر همین حوادثی که ما در آن هستیم پدید می آید و هرگز نمی تواند به سادگی مورد تحریف قرار گیرد. همانطور که مشاهده می کنید ما همگی پدیده های پیرامون خود را می بینیم و به این سادگی نمی توانیم حقیقت آنها را انکار کنیم. بله ممکن است برداشت ها و تحلیل های گوناگونی را بتوانیم از آنها ارائه دهیم.
از سوی دیگر معمولا انگیزه ای برای کتمان و مخفی نمودن آنها وجود ندارد مثلا شما نمی توانید به این سادگی وجود یک شخصیت محبوب و یا غیر محبوب را انکار کنید نهایتا ممکن است به دلیلی او را بدنام کنید.
این دست از جریانات در علم منطق به قضایای مشاهدات» تعبیر می شود که خبر از رخدادی می دهند که مورد مشاهدهی افراد بسیاری بوده است و هیچ انگیزه ای برای کتمان و مخفی نمودن آنها نمی تواند وجود داشته باشد. مثلا وقتی کسی با پاپ دیدار نموده دلیلی و یا انگیزه ای را برای انکار وجود چنین شخصی در خود نمی بیند هر چند که ممکن است او را به یک دلیلی زیر سؤال ببرد.
در نتیجه باید گفت که تاریخ نویسان هر چند ممکن است با گرایش ی و یا مذهبی خاصی، افراد را تصحیح یا تخطئه کنند ولی به تعبیر منطقی ها هیچ گاه انگیزه ای برای کتمان اصل چنین جریاناتی برای یک تاریخ نویس وجود ندارد و می توان به سخن آنان اعتماد کرد.
درباره وجود امامان هم در کتب تاریخ شیعه و کتب تاریخ اهل سنت و هم در کتابهای دیگر ادیان در این منطقه جغرافیایی به قدری یاد شده است که هیچ تردیدی را در این زمینه باقی نمی گذارد. به ویژه اینکه این کتابها در طول تاریخ 1000 ساله اخیر نگاشته شده است و هیچ شاهد و دلیلی بر انکار چنین معصومان وارسته ای نبوده است. بلکه حتی در نگاه مخالفان آنان نیز اعتراف به پاکی و صداقت و ایمان آنها شده است.
برای این منظور می توانید به کتاب تاریخ بغداد و تاریخ دمشق و تاریخ طبری و تاریخ ابن خلدون مراجعه فرمایید.
در این باره باید بدانید که تاریخ از بستر همین حوادثی که ما در آن هستیم پدید می آید و هرگز نمی تواند به سادگی مورد تحریف قرار گیرد. همانطور که مشاهده می کنید ما همگی پدیده های پیرامون خود را می بینیم و به این سادگی نمی توانیم حقیقت آنها را انکار کنیم. بله ممکن است برداشت ها و تحلیل های گوناگونی را بتوانیم از آنها ارائه دهیم.
از سوی دیگر معمولا انگیزه ای برای کتمان و مخفی نمودن آنها وجود ندارد مثلا شما نمی توانید به این سادگی وجود یک شخصیت محبوب و یا غیر محبوب را انکار کنید نهایتا ممکن است به دلیلی او را بدنام کنید.
این دست از جریانات در علم منطق به قضایای مشاهدات» تعبیر می شود که خبر از رخدادی می دهند که مورد مشاهدهی افراد بسیاری بوده است و هیچ انگیزه ای برای کتمان و مخفی نمودن آنها نمی تواند وجود داشته باشد. مثلا وقتی کسی با پاپ دیدار نموده دلیلی و یا انگیزه ای را برای انکار وجود چنین شخصی در خود نمی بیند هر چند که ممکن است او را به یک دلیلی زیر سؤال ببرد.
در نتیجه باید گفت که تاریخ نویسان هر چند ممکن است با گرایش ی و یا مذهبی خاصی، افراد را تصحیح یا تخطئه کنند ولی به تعبیر منطقی ها هیچ گاه انگیزه ای برای کتمان اصل چنین جریاناتی برای یک تاریخ نویس وجود ندارد و می توان به سخن آنان اعتماد کرد.
درباره وجود امامان هم در کتب تاریخ شیعه و کتب تاریخ اهل سنت و هم در کتابهای دیگر ادیان در این منطقه جغرافیایی به قدری یاد شده است که هیچ تردیدی را در این زمینه باقی نمی گذارد. به ویژه اینکه این کتابها در طول تاریخ 1000 ساله اخیر نگاشته شده است و هیچ شاهد و دلیلی بر انکار چنین معصومان وارسته ای نبوده است. بلکه حتی در نگاه مخالفان آنان نیز اعتراف به پاکی و صداقت و ایمان آنها شده است.
برای این منظور می توانید به کتاب تاریخ بغداد و تاریخ دمشق و تاریخ طبری و تاریخ ابن خلدون مراجعه فرمایید.
درباره این سایت